صفحه خاطر آسا : مکانی برای خاطرات آزار دهنده و نوشتن و رها شدن از هرآنچه که آزارمان میدهد. خاطراسا یعنی بازگو نمودن خاطرات برای کسب آرامش و آسایش خاطر روی لینک بالا کلیک نمایید . صفحه ای در همبودگاه . پسشنهاد میکنم از صفحه ی محبوب و پرطرفدار وارش در همبودگاه دیدن کنید .
دریافت تشکر و سپاس از بانوی واژه چین و خوش قلم و نجیب همبودگاه ، سرکار خانم مریم زارع نژاد .
داستان کوتاه و جذاب ، بینی های این زمانه . آری . درست خواندید . داستان بینی . یا به قول نگارنده و گوینده فایل ، بینی نه، دوماغ . شاید هم دُماغ . روایت خود درگیری و کشمکش جذاب یک فرد با سایز و فرم دماغ خود . امپراتوری دماغ ها را میتوانید در فایل بالا بشنوید .
ضمنن خانم زارع نژاد سالهاست مینویسد و اکثر نوشته هایش در قالب فایل صوتی موجود است . تخصص ویژه ای در آرش متون نوع دلنوشته و دلنویس دارد . اما همانطور که گوش دادید اگر بخواهد ادبیات داستانی خلق نماید چیزی کم ندارد که هیچ، از قرار عالی تر از دلنوشته هایش در خواهد آمد .
من در من در جلسات کانون اسم مریم زارع نژاد رو از استاد شنیدم . استاد بجای معرفی افراد مشهور و نامدار ، بلعکس افراد نوقلم و گمنام را هر جلسه در ده دقیقه آخر کلاس معرفی میکند . معمولا آنان آنقدر گمنام و ناشناس و دور از دسترس هستند که نه امکانات چاپ کتاب دارند نه تریبون . پس بطور طبیعی هرگز دیده نخواهند شد . ولی هربار پس از معرفی فرد گمنام جدید توسط آقای براری، تمام ما بعد کلاس به سراغش میرویم ، تا بلکه بداند کسانی هستند که به کار او گوش داده اند ، خوانده اند و پسندیده اند تا بدانند زحمتشان هدر نرفته . دیده شده اند . بلکه انگیزه در آنان نخشکد . این هفته با آقای پیمان قانون از قدیمی های زبان پارسی و شعر آشنا شدیم . او در بوشهر است و زمانی استاد بوده ولی او را اخراج کرده اند چون مواضع ملی میهنی دارد و یک وطن پرست تمام عیار است . او دغدغه ی پاس داشتن زبان فارسی را دارد .
به وبلاگش رفتیم و برایش پیام فرستادیم . او بلافاصله پاسخ داد و یک پست گذاشت وای که چه خوشحال شده بود . اون تبعید شده و منع از تدریس . سن و سالی ازش گذشته و تنهاست . انگار طی پنج ماه اخیر سه تن از اعضای خانواده یعنی برادر و خواهر و مادرش را به دستان سرد خاک سپرده بود . واااای که چه احساسی موج میزد وقتی باهاش تماس تصویری گرفتیم از داخل کلاس . و بهش سلام گفتیم . بنده خدا شوکه شده بود . سر در نمیآورد چه دلیلی داره بی مقدمه یه عده زیاد توی یک کلاس باهاش تماس تصویری گرفتن و بهش سلام میگن . بعد که آقای براری گفت که برای عرض ادب و احترام باهاش تماس گرفته ، و بابت یک عمر دغدغه های وطن پرستانه و حفظ و کوشش اصالت زبان پارسی ازش تشکر کنه .
بنده ی خدا خیال میکرد داریم اذیتش میکنیم ، بعد که کمی شرح واضحات داد براش و گفت که ما یه کارگاه داستان نویسی توی شمال کشور هستیم و هر هفته با یک شخص تماس و ازش قدر دانی و حمایت میکنیم ، دوزاریش افتاد و طفلکی زد زیر گریه . چند دقیقه تمام اشک ریخت . دل پری داشت از شبکه های بی بی سی . حتی مجری برنامه پرگار توی بیبیسی از هم دانشگاهی های دوره ی تحصیلش بود و تمام آدمهای مهم رو میشناخت . از اون جور دست آدمهایی که تمام کلماتشون عجیب غریب اما اصیل فارسی هست . از اون دست آدمهایی که یک عمر شاهنامه رو حفظ و بوستان و گلستان رو خط به خط میتونن از حفظ بخونن . خلاصه خیلی عالی بود . خیلی خوشحال شدم که دلی شاد شد . ما باید تا وقتی هستیم قدر همو داشته باشیم .
خب الان فایل صوتی بالا هم واسه شخصی هست که هیچ تصویر و اطلاعاتی ازش توی ویکی پدیا وجود نداره . حتی نمیشه فهمید چند سالشه . ولی آقای براری میگفت که جای ستایش و احترام داره که کلی فعالیت ادبی و کلی متن و فایل صوتی تهیه کرده اما در اوج ناباوری دیده نشده و تلگرام اون ۶۵ تا مشترک داره که خب من ازش اجازه نگرفتم و شاید هم بخاطر انتشار همین فایل صوتی اعتراض کنه و خب من حذف کنمش . ولی اگر تمایل داشته باشه میتونیم توی ۱۰۴ صد و چهار تا وبلاگی که اعضای کانون چوک و کارگاه داستان نویسی شین براری در محیط های وبلاگ نویسی Bayan.ir و همچنین blogfa.com داریم آیدی تلگرام اون رو پیوند بدیم تا بلکه دیده بشه و سکوی پرتابی باشه براش .
خب میدونید چیه.. .. ما غیر از این مراکز آموزشی در جایی جا نداریم . و گاهی هم حتی اهالی قلم بخاطر اینکه ما یک سری دانشجو و بزرگ شده های شایستگان ثابت هستیم از تعامل و معاشرت با ما پرهیز میکنند . خب حق دارند ، اجباری نیست . شاید حق داشته باشند . ولی خب اگر با ما که دختری اینجوری برخورد میکنند پس بیچاره پسرهای خانه شبانه روزی مژدهی . خب زندگیه دیگه . ادامه داره . راستی خدای شکر که شرایط آروم شد .
من از عین شکیبا عذر خواهی میکنم که اگر قصد داشتیم بر علیه اون و وبلاگش انقلاب مخملی و کودتا کنیم و آخرش هم نشد . از عید تا الان هم به این موضوع فکر کردم . و رفتم عذر خواهی کردم و پسورد وبلاگ خودمو دوباره از آقای براری پس گرفتم و این اولین مطلب در قرن جدید هست
. همین . ماهنامه الکترونیکی ادبیات داستانی چوک کلید کنید رایگان دریافت
عنوان: ماهنامه چوک شماره ۸۲
حجم: 8.21 مگابایت
توضیحات: ماهنامه چوک شماره ۸۲ ادبیات داستانی
"
جویندگان گنج؛ ٢٥ سال تلاش برای یافتن جغد طلا
लंबा, सुंदर लड़का एक अनाथालय में पला-बढ़ा था और उसे एक सुंदर लड़की से प्यार हो गया। लड़की ने शादी से एक रात पहले अचानक आत्महत्या कर ली और खुद को पुल के ऊपर से नदी में फेंक दिया। लड़का अपने असली परिवार की तलाश में उदास हो गया। उसे पता चला कि उसकी बहन ने अभी-अभी आत्महत्या की है और नदी घाटी में डूब गई है...
प्रेमकथा
صفحه ۸۱ داستان وارونگی شین براری رو از ترس توبیخ و پلمپ و جلب جواز کانون و توقیف نشریه با اسم دیگه منتشر کردن ولی سه صفح بعد اخرین کلمه داستان نوشته (شین براری)
اگر تونستید راز این ماجرای عجب عجیب رو کشف کنید
اساس گزارشات رسیده به واحد مرکزی تحقیقات و تجسس، این خانه دارای قصه ای قدیمی و طولانی است. و ما تنها به مواردی خواهیم پرداخت که سندی از وقوع حادثه در دسترس باشد. به ادامه مطلب بروید ⬇️